آیا ادعای کتک زدن زنان، ازجمله فاطمه زهرا (س) با غیرت عرب سازگار است؟
آیا ادعای کتک زدن زنان، ازجمله فاطمه زهرا (س) با غیرت عرب سازگار است؟ برخورد خلیفه دوم (عمر) با زنان چگونه بوده است؟
مقدمه:
یکی از شبهاتی که در رسانههای وهابی و فضای مجازی مطرح میشود این است که: آیا ادعای حمله به خانه دختر پیامبر و کتک خوردن او، با غیرت عرب اسازگار است؟در کجای تاریخ سراغ دارید که عرب زن ها را کتک زده باشد چه برسد به صدیقه طاهرت که دختر پیامبر(ص) است.
این شبهه در رابطه با کتک خوردن حضرت صدیقه طاهره، قرار دادن حضرت بین در و دیوار و ظلم به حضرت فاطمه زهراست که با غیرت عرب سازگار نیست!
عرب نسبت به زن غیرت مخصوصی دارد و اگر کسی بخواهد زنی را مورد اذیت قرار دهد و او را آزار دهد، عربها مانع میشوند و تا پای جان از زنها و نوع زن دفاع میکنند!
نکته دیگر این که صحابه، آن هم خلیفه اول و دوم، افزون بر اینکه عرب بودند، نسبت به زن غیرت مخصوصی داشتند!
حضرت زهرای مرضیه دختر رسول گرامی اسلام بود و اصلاً عقل باور نمیکند که خلفا نسبت به دختر رسول گرامی اسلام این چنین معامله تند و خشن داشته باشند.
در این مطلب به این شبهه پاسخ داده می شود.
آیا ادعای کتک زدن زنان، ازجمله فاطمه زهرا (س) با غیرت عرب سازگار است؟
1- ناسازگاری ادعای غیرت عرب با زنان، با آیات قرآن
این که می گویید عرب نسبت به زن غیرت مخصوصی داشته است، با فرمایشات قرآن کریم سازگار نیست.سوره اسراء آیه 31 و سوره نحل آیه 58 غیرت مرد را نسبت به زن و دختر نشان داده است. قرآن کریم در سوره نحل آیه 58 میفرماید:
(وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثی ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ کظِیم)(1)
در حالی که هر گاه به یکی از آنها بشارت دهند دختری نصیب تو شده صورتش (از فرط ناراحتی) سیاه میشود، و مملو از خشم میگردد!
همچنین در سوره مبارکه اسراء میفرماید: (وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَکمْ خَشْیةَ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ إِیاکمْ إِنَّ قَتْلَهُمْ کانَ خِطْأً کبِیراً)(2)
و فرزندانتان را از ترس فقر به قتل نرسانید، ما آنها و شما را روزی میدهیم، مسلماً قتل آنها گناه بزرگی است.
اعراب دختران خود را زنده به گور میکردند، زیرا دختر جز هزینه چیزی برای پدر نداشت. در مقابل پسر علاوه بر اینکه هزینه بر نبود، برای خانواده هزینه آور هم بود.
بنابراین این منطق که عرب نسبت به زن و دختر غیرت داشت و اجازه نمیداد کسی متعرض آنها شود و آنها را مورد اذیت و آزار قرار بدهد، با منطق قرآن کریم نمیسازد.
2- عمر بن خطاب و تازیانه زدن عزاداران دختر پیامبر(ص)
نکته دیگر اینکه ادعا میکنند خلیفه اول و خلیفه دوم و دیگر صحابه نسبت به اهل بیت نبی گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) احترام ویژهای داشتند.مگر عقل باور میکند و مگر انصاف و وجدان کسی قبول میکند که آنها نسبت به اهلبیت نبی گرامی اسلام اینطور متعرض شوند، به طوری که دختر رسول الله را بین در و دیوار قرار دهند و تازیانه و سیلی بزنند!!
ما در منابع اهل سنت با سندهای صحیح روایاتی از کیفیت برخورد خلیفه دوم در زمان حیات رسول گرامی اسلام با اهلبیت داریم. بنده گمان میکنم اگر آقایان همین یک روایت را ببینند، از طرح این ادعا خجالت میکشند و حیا میکنند.
در کتاب «مسند احمد بن حنبل» جلد سوم نقل شده است که وقتی رقیه دختر رسول گرامی اسلام و همسر عثمان از دنیا رفت، رسول اکرم فرمود: او را در کنار قبر «عثمان بن مظعون» دفن کنید.
«وَبَکتِ النِّسَاءُ» زنها در وفات رقیه گریه میکردند.یکی از آن زنان حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) و دیگران أمهات المؤمنین بودند.
«فَجَعَلَ عُمَرُ یضْرِبُهُنَّ بِسَوْطِهِ» عمر بن خطاب زنانی که گریه میکردند را با تازیانه میزد.
«فقال النبی لِعُمَرَ دَعْهُنَّ یبْکینَ» پیغمبر اکرم فرمود: عمر! زنان را رها کن و بگذار گریه کنند.(3)
در خصوص سند روایت آمده است که سند روایت صحیح است. آیا از این بهتر و واضحتر بیان کنیم؟!
همچنین «حاکم نیشابوری» در کتاب «مستدرک علی الصحیحین» جلد سوم میگوید در وفات زینب دختر دیگر رسول گرامی اسلام که همسر «ابن ابی العاص» بود، پیغمبر اکرم فرمود: او را هم در کنار قبر «عثمان بن مظعون» دفن کنید.
«فبکت النساء» زنان در درگذشت زینب گریه میکردند.
«فجعل عمر یضربهن بسوطه» عمر بن خطاب جلوی چشم پیغمبر اکرم زنان را با تازیانه میزد.
«فأخذ رسول الله یده وقال مهلا یا عمر» پیغمبر اکرم دست عمر بن خطاب را گرفت و گفت: عمر بس کن!(4)
آقای «ذهبی» هم میگوید: سند این روایت صحیح است. «شوکانی» هم در کتاب «نیل الأوطار» این روایت را مفصل نقل میکند.
«مَاتَتْ زَینَبُ بِنْتُ رسول اللَّهِ فَبَکتْ النِّسَاءُ» زمانی که زینب دختر رسول الله از دنیا رفته بود، زنها گریه میکردند.
«فَجَعَلَ عُمَرُ یضْرِبُهُنَّ بِسَوْطِهِ»عمر بن خطاب جلوی چشم پیغمبر اکرم زنان را با تازیانه میزد.
«فَأَخَذَ رسول اللَّهِ بیده وقال مَهْلًا یا عُمَرُ»پیغمبر اکرم دست عمر بن خطاب را گرفت و گفت: عمر بس کن!(5)
این روایات نشانگر این است که خلیفه دوم در محضر رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) در مجلس درگذشت دختران پیغمبر اکرم با تازیانه آنان را می زند به خاطر اینکه گریه میکنند!
آیا در اینجا هم آقایان پاسخی دارند یا خیر؟! کسی که جلوی پیغمبر اکرم زنان و اهلبیت رسول گرامی اسلام را بزند، در غیاب رسول الله نسبت به اهلبیت پیغمبر اکرم احترام میکند؟!
شما ادعا میکنید که ماجرای فاطمیه و شهادت حضرت فاطمه زهرا ایجاد تفرقه میکند، زیرا شما به یکی از مقدسات ما یعنی خلیفه دوم نسبت جسارت به دختر پیغمبر اکرم میدهید و ادعا میکنید که حضرت فاطمه زهرا را مورد اذیت و آزار قرار داده است.
غیرت ما قبول نمیکند و این قضیه باعث ناراحتی ما میشود. حال سؤال اینجاست که شما با این روایات میخواهید چکار کنید؟!
این روایات که دیگر مربوط به فاطمیه نیست و این کتابها هم که کتابهای شیعه نیست! این کتابها همگی با سند صحیح این روایات را نقل کردهاند.
3- عمر بن خطاب و کتک زدن خانواده عزادار ابوبکر
نکته سوم ماجرای عمر بن خطاب و کتک زدن خانواده عزادار ابوبکر است. این قضیه خیلی جالب است، حال ببینیم که مسئله چیست. در کتاب «صحیح بخاری» تلگرافی مسئلهای را مطرح کرده است.مبنای «بخاری» این است که بسیاری از مواردی که به مذاق صحابه خوش نیاید را نقل نمیکند، اما به صورت خیلی خلاصه میگوید:
«وقد أَخْرَجَ عُمَرُ أُخْتَ أبی بَکرٍ حین نَاحَتْ» عمر خواهر ابوبکر را از خانه خارج کرد، زمانی که برای ابوبکر نوحه سرایی میکرد.(6)
ما به کتاب «فتح الباری شرح صحیح بخاری» اثر «ابن حجر عسقلانی» مراجعه میکنیم. نویسنده در جلد پنجم صفحه 74 شرح این روایت را مفصل نقل میکند. بنده از عزیزان تقاضا دارم به این روایت خوب دقت کنند.
آقایانی که هر روز بیانیهای صادر میکنند و صحبتهایی مطرح میکنند و ادعا میکنند: "فاطمیه باید تعطیل شود.
زیرا برگزاری این مراسمها به منزله بازی کردن با مقدسات هست و تفرقه ایجاد میکند و با وحدت منافات دارد" خوب دقت کنند که می گوید:
«بإسناد صحیح من طریق الزهری عن سعید بن المسیب قال» با سند صحیح از شهاب الدین زهری از سعید بن مسیب نقل شده است:
«لما توفی أبو بکر أقامت عائشة علیه النوح» وقتی ابوبکر از دنیا رفت، عایشه برای او مراسم نوحه سرایی برپا کرد.
این هم پاسخ شبهه یاوه سرایان وهابی است که ادعا میکنند: مراسم نوحه سرایی که در ایام عاشورا برگزار میکنید، همگی بدعت است و ما در شریعت مراسم نوحه سرایی نداریم! می گوید:
«لما توفی أبو بکر أقامت عائشة علیه النوح» وقتی ابوبکر از دنیا رفت، عایشه برای او مراسم نوحه سرایی برپا کرد.
«فبلغ عمر فنهاهن فأبین» وقتی خبر به عمر بن خطاب رسید او آنها را از این کار نهی کرد، اما آنها قبول نکردند.
عایشه هم کسی است که اهل سنت معتقدند پیغمبر اکرم فرموده است: «خذوا شطر دینکم عن الحمیراء»
دو سوم دینتان را از عایشه بگیرید.(7)
عایشه هم نوحه سرایی کرده است، اما عمر بن خطاب نهی میکند. «فقال لهشام بن الولید أخرج إلی بیت أبی قحافة یعنی أم فروة فعلاها بالدرة ضربات»
عمر بن هشام بن ولید گفت: به خانه ابو قحافه برو، او هم به آنجا رفت و خواهر ابوبکر را با چند ضربه مورد ضرب قرار داد.
لازم به ذکر است خانه «ابو قحافه» منزل خواهر ابوبکر است.
«فتفرق النوائح حین سمعن بذلک» زنانی که برای نوحه سرایی آمده بودند، وقتی این منظره را دیدند همگی فرار کردند.
«ووصله إسحاق بن راهویه فی مسنده من وجه آخر عن الزهری وفیه فجعل یخرجهن امرأة امرأة وهو یضربهن بالدرة»
اسحاق به راهویه از زهری نقل میکند: عمر بن خطاب زنان حاضر در جلسه را تک تک بیرون میآورد و هشام بن ولید آنها را با شلاق مورد ضرب قرار میداد.(8)
این روایتی است که آقای «ابن حجر عسقلانی» در خصوص آن میگوید:«بإسناد صحیح» «نمیری» در کتاب «تاریخ مدینه منوره» همین قضیه را مطرح میکند.
و آقایان معتقدند «تاریخ مدینه منوره» از کتاب «تاریخ طبری» و «الکامل فی التاریخ» اثر «ابن اثیر» مهمتر هست.
در روایت آمده است زور عمر بن خطاب به عایشه نمیرسید، خواهر ابوبکر را بیرون آورد و شلاق زد.
او همچنین زنان را تک تک بیرون میآورد و مورد ضرب قرار میداد.
4- عمر بن خطاب و کتک زدن زنان عزادار خالد بن ولید
روایت دیگری هم نقل شده است که آن هم جالب است. عزیزان دقت کنند غیرت عرب نسبت به زنان به چه صورت بوده است.«عبدالرزاق صنعانی» متوفای 211 هجری استاد «بخاری» در کتاب مصنف» جلد سوم صفحه 557 میگوید:
«لما مات خالد بن الولید اجتمع فی بیت میمونة نساء یبکین» زمانی که خالد بن ولید از دنیا رفت، زنان در خانه میمونه نشسته بودند و گریه میکردند.
«فجاء عمر ومعه بن عباس ومعه الدرة فقال یا أبا عبد الله ادخل علی أم المؤمنین فأمرها فلتحتجب واخرجهن علی»
عمر بن خطاب به همراه ابن عباس وارد شد، در حالی که شلاق در دست داشت و به ابن عباس گفت: بر أم المؤمنین وارد شو و بگو حجاب داشته باشند و آنها را بیرون بیاور.
«قال فجعل یخرجهن علیه وهو یضربهن بالدرة»زمانی که زنان بیرون آمدند، عمر آنها را با شلاق میزد.
«فسقط خمار امرأة منهن» در این حال چادر یکی از زنان افتاد. «فقالوا یا امیر المؤمنین خمارها» مردم گفتند: یا أمیرالمؤمنین! روسری أم المؤمنین افتاد و موهایش پیداست.
«فقال دعوها ولا حرمة لها» عمر بن خطاب گفت: او را رها کنید، این زن حرمت ندارد.(9)
اینها نمونههایی از خشونت عمر بن خطاب است. بازهم «عبدالرزاق صنعانی» در کتاب «مصنف» جلد سوم نقل میکند:
«أن عمر بن الخطاب سمع نواحة بالمدینة لیلا فأتی علیها فدخل ففرق النساء فأدرک النائحة»
عمر بن خطاب هرکجا میدید زنان شبانه نشستهاند و عزاداری میکنند، میآمد و کسی که نوحه سرایی میکرد را با شلاق میزد.
«فجعل یضربها بالدرة فوقع خمارها» زمانی که عمر آنها را میزد، روسری یکی از زنان افتاد.
«فقالوا شعرها یا امیر المؤمنین» مردم گفتند: یا أمیرالمؤمنین! موهای او نمایان شد.
«فقال اجل فلا حرمة لها» عمر بن خطاب گفت: این زن احترام ندارد!(10)
این قضایا کاملاً غیرت عربی را نشان میدهد. میان برنامهای میبینیم، برمی گردیم و در خدمت عزیزان هستیم.
5- عمر بن خطاب و کتک زدن خواهرش
ضیاء مقدسی روایت کرده است که: «عمر نزد آن دو (خواهر و همسر خواهرش) رفت؛ خباب نیز آنجا بود و هنگامی که احساس کرد عمر به آنجا می آید، در خانه پنهان شد.عمر گفت: این سر و صداها چیست؟ ـ آنان سوره طه را تلاوت می کردند ـ پاسخ دادند: چیزی جز سخنانی که به هم می گفتیم نبود. عمر گفت: شاید شما از دین بیرون رفته اید؟
شوهر خواهرش پاسخ داد: ای عمر، اگر حق در غیر دین تو باشد، چه خواهی کرد؟
عمر به او حمله کرد و او را لگد کوب نمود. خواهرش آمد تا از شوهرش دفاع کند؛ اما عمر با دست بر صورت او کوبید که صورتش خونین شد.»(11)
این روایت را ضیاء مقدسی در صحیحش آورده و دکتر عبد الملک بن دهیش سندش را حسن دانسته است.(12)
6- عمر بن خطاب و کتک زدن زنان در خانه ی ام المومنین میمونه
عبد الرزاق با سندش روایت کرده است که: «زمانی که خالد بن ولید (در زمان خلافت عمر) از دنیا رفت، زنان در خانه میمونه همسر رسول خدا صلی الله علیه وآله گردآمدند.و بر وی گریه می کردند. عمر تازیانه به دست همراه ابن عباس از راه رسید و خطاب به ابن عباس گفت: ای عبدالله! بر امّ المؤمنین میمونه وارد شو و او را امر کن حجاب بپوشد و بگو زنانی که در خانه جمع شده اند نزد من بیایند.
ابن عباس می گوید: زنان خارج شدند و عمر آن ها را با تازیانه می زد. همین طور که عمر زنان را می زد، پوشش یکی از زنان افتاد. به عمر گفتند:
پوشش (چادرش) از سرش افتاد (رهایش کن). عمر گفت: شما را با او چکار؟ [پس از این گریه ها] او احترامی ندارد.» (13)
7- عمر بن خطاب و کتک زدن زنش درنیمه شب
«از اشعث بن قیس نقل شده است که گفت: شبی مهمان عمر بودم. نیمه های شب، عمر از جایش حرکت کرد و زنش را کتک می زد!بین آن دو قرار گرفته و مانع شدم. هنگامی که عمر به رختخوابش برگشت، گفت: ای اشعث! سخنی از من بشنو که از رسول خدا صلی الله علیه وآله شنیده ام:
کسی که همسرش را می زند از وی نمی پرسند که چرا او را کتک زدی!!! و همیشه پس از خواندن نماز وتر بخواب؛ ولی سومی را فراموش کردم.» (14)
این روایت را ابن ماجه نقل کرده و برنامه ی جوامع الکلم حکم به صحت سندش داده(15)، حاکم و ذهبی نیز تصحیح کرده اند(16)و ضیاء مقدسی در صحیحش آورده و محققش دکتر عبد الملک بن دهیش یکی از اسنادش را تحسین کرده است. (17)
8- عمر بن خطاب و کتک زدن کنیزها به خاطر داشتن حجاب
محمد ناصرالدین ألبانی می نویسد: «ابن منذر گفته: ثابت است که عمر به کنیزی که مقنعه می پوشید می گفت:سرت را برهنه کن و خودت را به زنان آزاده شبیه نکن و او را با تازیانه می زد. این روایت صحیح است.
ابن ابی شیبه از قتاده از انس نقل کرده است که عمر کنیزی را دید که مقنعه پوشیده بود؛ او را کتک زد و گفت: خودت را به زنان آزاده شبیه مگردان. می گویم:
سند این روایت صحیح است و آن را زهری نیز از انس نقل کرده که سند آن نیز صحیح است، البته اگر زهری از انس شنیده باشد.
مختار بن فلفل نیز از أنس بن مالک نقل کرده است که گفت: کنیزی از کنیزان مهاجر یا انصار با بدن پوشیده و مقنعه بر سر نزد عمر رفت. عمر پرسید:
آیا آزاد شده ای؟ گفت: نه. عمر گفت: پس این روسری و مقنعه چیست؟! آن را از سرت بردار؛ چون این پوشش مخصوص زنان آزاده و مؤمن است.
کنیز لحظه ای اهمال کرد؛ پس عمر از جایش برخاست و با تازیانه بر سرش زد تا روسری را بردارد. می گویم: این حدیث با شرط مسلم صحیح است.» (18)
9- عمر بن خطاب و سقط جنین زن از ترس
عبد الرزاق با سند معتبر مرسل روایت کرده است که:«حسن بصری گفت: عمر زنی را که نزد وی در رفت و آمد بود احضار کرد. آن زن پس از شنیدن خبر فریاد زد: وای بر من، مرا با عمر چکار!در بین راه که می آمد، ناگهان درد زایمان آن زن را فرا گرفت؛ وارد خانه ای شد؛ فرزندش را به دنیا آورد؛ اما آن کودک دو بار فریاد زد و مرد.» (19)
قطعیت این مطلب از دیدگاه عالمان اهل تسنن آن چنان بوده است که حتی در کتاب های فقهی نیز به آن استناد کرده اند. (20)
حتی عبد القادر عوده این واقعه را از وقایع مشهور تاریخ اسلام دانسته است. (21)
عمر از اصحاب رسول خدا(صلی الله علیه وآله) درباره حکم آن سوال کرد؟ که بعضی گفتند چیزی بر تو نیست، آنگاه عمر از علی(علیه السلام) پرسید: نظر تو چیست؟
علی(علیه السلام) فرمود: اگر آنان نظر و رأی شان این بود که گفتند، همگی اشتباه کردند و اگر مطابق میل تو و برای خشنودی تو چنین سخنی گفتند، خیرخواه تو نبوده اند،.
حکمش این است که دیه آن کودک سقط شده بر عهده توست، زیرا تو آن زن را ترساندی و او بچه اش را سقط کرد.(22)
قطعیت این مطلب از دیدگاه علمای اهل سنت آن چنان است که در کتابهای فقهی به آن استناد کردند. من جمله محی الدین نووی در المجموع می نویسد:
اگر از زنی نزد حاکم و فرمانده ای بدگویی شود و وی را متهم کنند، سپس حاکم کسی را نزد وی بفرستد تا وی را احضارکنند و آن زن از ترس، فرزند در رحمش را سقط کند، بر حاکم است که دیه او را بپردازد؛
ابوحنیفه نیز این فتوا را داده. و احمد بن حنبل پیشوای حنابله گفته است: افزون بر طفل برای زن هم باید دیه بدهند؛ چون حاکم او را احضار کرده است؛ پس ضامن حفظ زن هم هست؛ مانند اینکه زن را بزنند و او بمیرد.(23)
و نیز ابن قدامه مقدسی، فقیه مشهور حنابله می نویسد: « إذا بعث السلطان إلی امرأۀ لیحضرها فأسقطت جنیناً میتا ضمنه»؛ (اگر حاکم زنی را إحضار نماید و آن زن جنینش را مرده به دنیا آورد، حاکم ضامن است).(24)
10- عمر بن خطاب و ادرار کردن زن از ترس عمر
عبد الرزاق با سند معتبر مرسل روایت کرده است که:«ابراهیم بن طهمان نخعی گفت: عمر در بین صف های بانوان عبور می کرد، بوی خوشی از یکی از خانمها به مشامش رسید. گفت:
اگر می دانستم که کدام زن خودش را خوشبو کرده است، با وی چنین و چنان می کردم. شما زنان باید خودتان را برای همسرتان خوشبو کنید و هنگام بیرون آمدن از منزل، لباس های کهنه بپوشید.
راوی می گوید: شنیدم زنی که خود را خوشبو کرده بود، از ترس خودش را نجس کرده بود.» (25)
11- عمر بن خطاب و نتد خویی او نسبت به زنان
از دیدگاه اسلام و سیره نبوی(ص) مهربانی و محبّت به خانواده از خصلت های برجسته و پسندیده هر مسلمان است، .چرا که رسول گرامی اسلام فرمودند: «خیرکم خیرکم لاهله و انا خیرکم لاهلی»؛ (بهترین شما، بهترین نسبت به خانواده اش است و من برای خانواده ام بهترین ام).(26)
درباره آن حضرت از عایشه نقل است که رسول خدا(صلی الله علیه وآله) هرگز خادم و زنی را کتک نزد.(27)
طبری و ابن اثیرنقل می کنند که عمر در زمان خلافتش از ام کلثوم دختر ابی بکر خواستگاری کرد، عایشه تقاضای خلیفه را به خواهرش در میان گذاشت،
ام کلثوم گفت: من نیازی به او ندارم! عایشه گفت: نسبت به خلیفه بی میلی؟ پاسخ داد: «نعم، إنّه خشن العیش، شدید علی النساء»؛
(بله! زیرا او در زندگی سخت گیر است و نسبت به زنان با تندی وخشونت رفتار می کند).(28)
مطابق نقل ابن عبدالبر، ام کلثوم به خواهرش عایشه گفت: تو می خواهی من به ازدواج کسی درآیم که تندخویی و سخت گیری او در خانواده اش را می دانی؟(29)
تندخویی و خشونت عمر نسبت به خانواده اش به گونه ای زبان زد عام و خاص بود که حتی دختر کم سن و سالی مثل ام کلثوم دختر ابوبکر نیز از آن مطّلع است.
این درحالی است که رسول خدا(صلی الله علیه وآله) نسبت به زنان و خانواده سفارش می کردند و از مسلمانان می خواستند که خلق وخوی دوران جاهلیت را کنار بگذارند و با زنان با مدارا برخورد نمایند.(30)
نتیجه:
با توجه به اینکه از دیدگاه اسلام و سیره نبوی مهربانی و محبت به خانواده از فضیلت های برجسته هر مسلمان است،.و رسول خدا(صلی الله علیه وآله) هم در همین مورد بارها فرمودند: « خیرکم خیرکم لاهله» بهترین شما بهترین نسبت به خانواده اش است.
ولی متأسفانه کسی که خود را خلیفه مسلمین می داند! باخشونت بارترین روش باخانواده و حتی زنان مسلمان برخورد می کند. فرق ندارد این زن از خانواده پیامبر(ص) است یا ابوبکر است.
همچنین فرق ندارد این زن کنیز است یا حامله است، برای خلیفه مسلمین کثز شان دارد که پیامبر را دیده باشد اما احلاق عملی پیامبر را ندیده باشد.
و در ماجرای رحلت رقیه دختر پیامبراسلام(صلی الله علیه وآله)، زنانی که در فراق او گریه می کردند (که قطعاً از خانواده پیامبر(صلی الله علیه وآله) هم در آنجا بودند).
آنان را با شلاق می زند، که این رفتار عمر می رساند که وی خشونت تندی نسبت به زنان داشته است.
حال نتیجه می گیریم وقتی در زمان رسول خدا(ص) و حتی در محضر حضرت زنان را کتک می زده است.
در زمانی که پیامبر(ص) رحلت نموده است و بحث فدک و اموال هدیه داده شده به حضرت زهرا در میان باشد. عمر با صدیقه طاهره (س) معلوم است چه برخوردی داشته است.
پی نوشت:
1. نحل آیه 582. اسراء آیه 31
3.مسند الإمام أحمد بن حنبل، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشیبانی، دار النشر: مؤسسة قرطبة. مصر، ج 1، ص 335، ح 3103
4.المستدرک علی الصحیحین، اسم المؤلف: محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاکم النیسابوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1411 هـ - 1990 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ج 3، ص 210، ح 4869
5.نیل الأوطار من أحادیث سید الأخیار شرح منتقی الأخبار، اسم المؤلف: محمد بن علی بن محمد الشوکانی، دار النشر: دار الجیل - بیروت – 1973، ج 4، ص 149، بَابُ ما جاء فی الْبُکاءِ علی الْمَیتِ وَبَیانِ الْمَکرُوهِ منه
6..الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 2، ص 852، باب 4
7.البدایة والنهایة، اسم المؤلف: إسماعیل بن عمر بن کثیر القرشی أبو الفداء، دار النشر: مکتبة المعارف – بیروت، ج 3، ص 129، فصل موت خدیجة بنت خویلد
8.فتح الباری شرح صحیح البخاری، اسم المؤلف: أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل العسقلانی الشافعی، دار النشر: دار المعرفة - بیروت، تحقیق: محب الدین الخطیب، ج 5، ص 74، باب قوله باب إخراج أهل المعاصی والخصوم من البیوت بعد المعرفة
9.المصنف، اسم المؤلف: أبو بکر عبد الرزاق بن همام الصنعانی، دار النشر: المکتب الإسلامی - بیروت - 1403، الطبعة: الثانیة، تحقیق: حبیب الرحمن الأعظمی، ج 3، ص 557، ح 6681
10.المصنف، اسم المؤلف: أبو بکر عبد الرزاق بن همام الصنعانی، دار النشر: المکتب الإسلامی - بیروت - 1403، الطبعة: الثانیة، تحقیق: حبیب الرحمن الأعظمی، ج 3، ص 557، ح 6682
11- فمشى إلیهما ذامرا قال إسحاق یعنی متغضبا حتى دنا من الباب قال وعندهما رجل یقال له خباب یقریهما سورة ( طه ) قال فلما سمع خبا حس عمر دخل تحت سریر لهما فقال ما هذه الهینمة التی سمعتها عندکم قالا ما عدا حدیثا تحدثنا بیننا فقال لعلکما قد صبوتما وترکتما دینکما الذی أنتم علیه فقال ختنه یا عمر أرأیت إن کان الحق فی غیر دینک قال فأقبل على ختنه فوطئه وطئا شدیدا قال فدفعته أخته عن زوجها فضرب وجهها فدمهی وجهها
12. الأحادیث المختارة ج 7 ص 140-142 ح 2573 قال المحقق: إسناده حسن لشاهده
13. مصنف عبد الرزاق ج 3 ص 557 ح 6681 عبد الرزاق عن بن عیینة عن عمرو بن دینار قال لما مات خالد بن الولید اجتمع فی بیت میمونة نساء یبکین فجاء عمر ومعه بن عباس ومعه الدرة فقال یا أبا عبد الله ادخل على أم المؤمنین فأمرها فلتحتجب واخرجهن علی قال فجعل یخرجهن علیه وهو یضربهن بالدرة فسقط خمار امرأة منهن فقالوا یا امیر المؤمنین خمارها فقال دعوها ولا حرمة لها کان معمر یعجب من قوله لا حرمة لها
14. حدثنا محمد بن یحیى والحسن بن مدرک الطحان قالا ثنا یحیى بن حماد ثنا أبو عوانة عن داود بن عبد الله الأودی عن عبد الرحمن المسلمی عن الأشعث بن قیس قال ضفت عمر لیلة فلما کان فی جوف اللیل قام إلى امرأته یضربها فحجزت بینهما فلما أوى إلى فراشه قال لی یا أشعث احفظ عنی شیئا سمعته عن رسول الله صلى الله علیه وسلم لا یسأل الرجل فیم یضرب امرأته ولا تنم إلا على وتر ونسیت الثالثة
15. سنن ابن ماجه ج 1 ص 639 ح 1986 حکم برنامه ی جوامع الکلم: إسناده متصل ، رجاله ثقات
16. المستدرک على الصحیحین ج 4 ص 194 ح 7342
17. الأحادیث المختارة ج 1 ص 188-189 ح 94 و 95 قال عبد الملک بن دهیش: إسناده حسن
18. إرواء الغلیل فی تخریج أحادیث منار السبیل ، ج 6 ص 203-204 ح 1796 سایت شامله / ( قال ابن المنذر : ثبت " أن عمر قال لأمة رأها متقنعة : اکشفی رأسک ولا تشبهی بالحرائر وضربها بالدرة " ) صحیح .
أخرجه ابن أبی شیبة فی " المصنف " ( 2 / 82 / 1 ) : حدثنا وکیع قال : حدثنا شعبة عن قتادة عن أنس قال: " رأى عمر أمة لنا مقنعة فضربها وقال : لا تشبهین بالحرائر " . قلت : وهذا إسناد صحیح
ثم قال: حدثنا عبد الأعلى عن معمر عن الزهری عن أنس به . قلت : وهذا سند صحیح إن کان الزهری سمعه من أنس .
حدثنا علی بن مسهر عن المختار بن فلفل عن أنس بن مالک قال : " دخلت على عمر بن الخطاب أمة قد کان یعرفها لبعض المهاجرین أو الأنصار وعلیها جلباب متقنعة به فسألها : عتقت ؟ قالت : لا : قال : فما بال الجلباب ؟ ! ضعیه عن رأسک إنما الجلباب على الحرائر من نساء المؤمنین فتلکأت فقام إلیها بالدرة فضرب بها رأسها حتى ألقته عن رأسها " . قلت : وهذا سند صحیح على شرط مسلم ...
19. مصنف عبد الرزاق ج 9 ص 458 ح 18010 عبد الرزاق عن معمر عن مطر الوراق وغیره عن الحسن قال أرسل عمر بن الخطاب إلى امرأة مغیبة کان یدخل علیها فأنکر ذلک فأرسل إلیها فقیل لها أجیبی عمر فقالت یا ویلها ما لها ولعمر قال فبینا هی فی الطریق فزعت فضربهاالطلق فدخلت دارا فألقت ولدها فصاح الصبی صیحتین ثم مات
20.المهذب فی فقه الإمام الشافعی ج 2 ص 192 ؛ الکافی فی فقه ابن حنبل ج 4 ص 60 و المغنی فی فقه الإمام احمد بن حنبل الشیبانی ج 8 ص 338
21. التشریع الجنائی فی الإسلام ج 3 ص 320 ومن الوقائع المشهورة فى هذا الباب أن عمر رضى الله عنه بعث إلى امرأة کان یدخل علیها ...
22. المجموع نووی، ج19، ص11.
23. المجموع نووی، ج19، ص11.
24. المغنی فی فقه الامام احمدبن حنبل الشیبانی، ج8، ص338.
25. مصنف عبد الرزاق ج 4 ص 373-374 ح 8117 عبد الرزاق عن بن عیینة عن الأعمش عن إبراهیم قال طاف عمر بن الخطاب فی صفوف النساء فوجد ریحا طیبة من رأس امرأة فقال لو أعلم أیتکن هی لفعلت ولفعلت لتطیب إحداکن لزوجها فإذا خرجت لبست أطمار ولیدتها قال فبلغنی أن المرأة [ التی ] کانت تطیبت بالت فی ثیابها من الفرق.
26. سنن ابن ماجه، ج1، ص636.
27. سنن ابن ماجه، ج1، ص636.
28. تاریخ طبری، ج4، ص199؛ وکامل ابن اثیر، ج3، ص54
29. الاستیعاب، ج3، ص557.
30. صحیح بخاری، ج6، ص145.
منابع:
https://makarem.ir/main.aspx?lid=0&typeinfo=42&catid=27210&pageindex=0&mid=325517
https://makarem.ir/main.aspx?lid=0&mid=249430&typeinfo=23&catid=24015
https://fa.wikifeqh.ir/استدلال به غیرت عرب در انکار شهادت حضرت زهرا
https://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=6117
https://makarem.ir/maaref/fa/article/index/325529
http://manzuumeh.blogfa.com/post/117
https://vesayat.blog.ir/post/131
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}